کانگونیو

سال ۱۹۳۵، هواپیمای سنت اگزوپری، که برای شکستن رکورد پرواز بین پاریس و سایگون تلاش می‌کرد، در صحرای بزرگ آفریقا دچار نقص فنی شد و به ناچار در همان جا فرود آمد. همین سانحه دست مایه نگارش شازده کوچولو شد که در آن شخصیت قهرمان داستان، خلبانی بی‌نام است که پس از ف…

هر دو تا پشمالو میخواهند روی این صندلی راحتی بنشینند. ولی مشکل این جاست که هر کدام فکر میکنند صندلی مال اوست.آنها همینطور عصبانی و عصبانی تر میشوند تا آنکه ....

کیت هانیگان برای نوشتن این کتاب به خوبی تحقیق کرده و شوخ طبعی را دستمایه‌ی کارش قرار داده است. او حقیقت، خیال، تاریخ و معما را به خوبی باهم آمیخته است.

وقتی جوراب‌های راه‌راه خانم همسایه بارها و بارها غیبش می‌زند یا اسباب و اثاثیه‌ی قصر آقای گنزاک خودبه‌خود جابه‌جا می‌شوند، برای حلّ معما باید سراغ چه کسانی رفت؟ «کارآگاه‌لئوپل» و دستیارش، «فیلیبرت». یک گربه‌ی باهوش، زرنگ و شکمو که بیشتر از هر چیزی دلش تفریح و…

آموس هر روز ساعت شیش صبح سوار اتوبوس میشود و به باغ‌وحش شهر می‌رود. دوستانش آنجا منتظرش هستند. تا اینکه یک روز...

یک روز مثلث از خانه‌اش بیرون می‌آید تا یواشکی سربه‌سر دوستش بگذارد. شاید هم دوستش قرار است این کار را بکند.

مکس یک بچه گربه نترس است. یک بچه گربه شجاع است. بپه گربه ای که دنبال موش ها میگردد. اما موش چه شکلی است؟

ماجرای این کتاب درباره ی رفتارهای عجیب و غریب خانم معلمان است، چون او یکهویی با ما مهربان شده. اما او همان معلمی است که وقتی «میسی» از روی صندلی افتاد، پوزخند زد. بعد هم سرو کله ی خرس «تدی» روی میزش پیدا شده که روی شکمش نوشته: تو بی نظیری! و خب خانم «جونز» آد…

کول توی ایستگاه قطار بود که چشمش به یک خرس افتاد. او خرس را از شکارچی خرید و با خودش سوار قطار کرد. چیزی نگذشت که خرس هم عضوی از ارتش شد...

دو تا لاک‌پشت یک کلاه پیدا می‌کنند که هردو دوستش دارند. ولی دو نفر با یک کلاه، چه کار میتوانند بکنند؟

آنها همان معلم هایی هستند که سال بعد میخواهی پیششان بروی و بهشان سلام کنی : همان هایی که نمیخواهی ناامیدشان کنی.

وقتی اینگه ماریا به جزیره‌ی کوچک برنهلم در دانمارک می‌رسد تا با مادربزرگش زندگی کند، نمی‌داند باید چه توقعی داشته باشد. مادربزرگش خشک و جدی است، مردم جزیره عجیب و غریبند و بچه‌ها باید فقط دیده شوند اما صدایشان درنیاید. ولی اهمیتی ندارد اینگه چه‌قدر برای خوب ب…

توی این کتاب یک کتاب کوچک هست، که تویش، یک کتاب کوچک هست که تویش، یک کتاب کوچک هست که تویش، یک کتاب کوچک هست که تویش، یک کتاب کوچک هست که تویش، یک کتاب کوچک هست ...

داستان ایلیانا از غرب دریای سیاه شروع شد. دختری که همیشه داستان جمع می کرد و به نوشتن علاقه داشت؛

داستانی پُر از خیال و ماجراهایی که به عقل جن هم نمی‌رسد، داستانی درباره‌ی یک دوستی بی‌نظیر.

یک گوزن، یک رویا، یک داستان هیجان انگیز

همه در کشور والن میدانند که گرگ های یخی و اژدهایان سوزان دشمنان قسم خورده اند و جدا از هم زندگی میکنند. وقتی آندرس پسر دوازده‌ساله ی یتیم به شکل گرگ درمی‌آید و خواهر دوقلویش رینا به شکل اژدها تبدیل می‌شود، آندرس به شک می‌افتد که با خواهرش نسب خونی دارد یا نه.

داستانی خنده‌دار با نگاهی نو از نویسنده‌ی تحسین‌شده، پیت جانسون. پیت جانسون قصه‌گوی محشری‌ست

داستان بچه جغدی که برای نرفتن به کودکستان دنبال بهانه می گردد اما وقتی برای اولین بار محیط دوستانه و شاد آنجا را تجربه می کند، شور و اشتیاق زیادی برای حضور دوباره در کودکستان به او دست می دهد.

کافی است یک بار محتوایش را بو کنی تا میل مقاومت‌ناپذیر چشیدن ماجراهایش تسخیرت کند. و مواد اولیه‌ی این ماجراها بی شک کشنده بوده و شامل موارد زیر است:

یک رمان عالی پر از ماجراهای درهم پیچیده و یک پایان عالی. ولی بالاتر از همه‌ی این ها نوآورانه، جذاب و بسیار بسیار خنده دار!

ساعت‌ها ار نبمه شب گذشته بود. پاپاک هنوز بیدار بود. هزار بار مگس‌هایش را شمرده بود، اما خوابش نمی‌برد. دلش می‌خواست مثل قورباغه‌های دیگر چشم‌هایش را ببندد و خواب ببیند. پاپالاک دوست داشت در خواب با چند تا مگس بوگندو پرواز کند